سناریو استری کیدز

وقتی با هم رفتین اتاق فرار به عنوان دوست دخترشون:

بنگ‌چان : اون اصلا دلش نمی‌خواست بیا اما تو مجبورش کرده بودی و خودتم اصلا نمیترسیدی بیشتر خوشحال و هیجان زده بودی ... و همین رفتارت هم باعث شده بود فکر کنه آدم فضایی چیزی هستی ...

لینو: ایشون ریده به خودش ، ولی اصلا به روی خودش نمیاره که ترسیده و میخواد خودشو قوی نشون بده ولی یهو روح پرید جلوش :
+یا خدااااا
_چته وحشی
+خب روح اومد جلوم ...

چانگبین :توی این بازی متاسفانه چون اشتباهی توی یک سالن بزرگ بودید گم کردین همدیگه رو هر دوتونم شاشیدید به خودتون ...

هیونجین : مثل یک بچه کوچیک لباستو گرفته که گم نشه یهو رفتین توی یک اتاق و یه زامبی اومد جلوتون و تو سکته رو زدی و بدون اون فرار کردی رفتی ...
[هیونجین رو به زامبیه]
هیون: میبینی ؟ مثلا زنمه

فیلیکس:
از اول دست همو گرفته بودین که جدا نشین. ولی مشکل اینجا بود که هر بار چیزی می‌پرید بیرون، فیلیکس با لهجه استرالیایی‌ش می‌زد زیر جیغ:
oh my goddd!
و دستتو ول می‌کرد می‌رفت عقب! بعد دوباره برمی‌گشت دستتو می‌گرفت... آخرشم همه فکر کردن شما دو تا نقش اصلی فیلم ترسناکین.

هان:
هان از اول فقط می‌گفت:من شجاعم! من نمی‌ترسم! ولی تا چراغ چشمک زد و روح اومد جلو ، یهو از پشتت قایم شد ..
بعد هی بهونه می‌آورد:
_نه خب، من فقط می‌خواستم مواظبت باشم نمیتوسیدم که …
_ هان؟ داری می‌لرزی.
+من؟! نه باباااا… این کولره خیلی زیاده درجش!
و آخر بازی همه دیدن که کل مسیر رو با چشمای بسته و پشتت قایم شده بود.‌.‌.

سونگمین : تو خیلی میترسیدی ولی متاسفانه خودتم پیشنهاد این کارو داده بودی ، اون با روح ها دوست شده بود و تو ریده بودی به خودت و محکم بازوشو گرفته بودی تو دستت و وقتی میترسیدی فشار میدادی ...
+کندی
_ها
+میگم گوشتمو کندی دختر
_اوه ب..ببخشید ..

جونگین: هر دوتایی دارید راه رفتن از این بازی وحشتناک رو پیدا می‌کنید که فرار کنید ...



M☆Q


#هیونجین #بلک_پینک #استری_کیدز #سناریو #داستان #وینتر #ایتزی #جنی #هان #سونگمین #رزی
دیدگاه ها (۳)

استری کیدز

استری کیدز عضو نهم

لیسا_فیلیکس

استری کیدز

سناریو استری کیدز وقتی...

چه هستند اینا ها اصلا معلوم نیستچند بابای یا اصلا پدرشون کیو...

وقتی حاملی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط